loading...
رنگین کمـــــــــــان
amir va navid بازدید : 59 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
Where is sensible action, & my insanity whence See the difference, it is from where to whence From the church & hypocritical vestments, I take offence Where is the abode of the Magi, & sweet wine whence For dervishes, piety and sensibility make no sense Where is sermon and hymn, & the violin's music whence Upon seeing our friend, our foes put up their defense Where is a dead lantern, & the candle of the sun whence My eye-liner is the dust of your door and fence Where shall I go, tell me, you command me whence Take your focus from your chin to the trap on the path hence Where to O heart, in such hurry you go whence May his memory of union be happy and intense Where are your amorous gestures, & your reproach whence Make not restlessness & insomnia, Hafiz's sentence What is rest, which is patience, and sleep whence صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا بـبین تـفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلـم ز صومعه بگرفت و خرقـه سالوس کـجاسـت دیر مغان و شراب ناب کجا چـه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سـماع وعـظ کـجا نغمـه رباب کجا ز روی دوست دل دشمـنان چـه دریابد چراغ مرده کـجا شمـع آفـتاب کـجا چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کـجا رویم بـفرما از این جـناب کـجا مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کـجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا بـشد کـه یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیسـت صبوری کدام و خواب کـجا
amir va navid بازدید : 70 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
O beautiful wine-bearer, bring forth the cup and put it to my lips Path of love seemed easy at first, what came was many hardships With its perfume, the morning breeze unlocks those beautiful locks The curl of those dark ringlets, many hearts to shreds strips In the house of my Beloved, how can I enjoy the feast Since the church bells call the call that for pilgrimage equips With wine color your robe, one of the old Magi’s best tips Trust in this traveler’s tips, who knows of many paths and trips The dark midnight, fearful waves, and the tempestuous whirlpool How can he know of our state, while ports house his unladen ships I followed my own path of love, and now I am in bad repute How can a secret remain veiled, if from every tongue it drips If His presence you seek, Hafiz, then why yourself eclipse Stick to the One you know, let go of imaginary trips الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها بـه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگـشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دل‌ها مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید مـحـمـل‌ها بـه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید کـه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـل‌ها همـه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نـهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ مـتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملـ
amir va navid بازدید : 33 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

چندان که هیاهوی سبز بهاری دیگر
از فرا سوی هفته ها به گوش آمد،
با برف کهنه
که می رفت
از مرگ
من
سخن گفتم.
و چندان که
قافله در رسید و بار افکند
و به هر کجا
بر دشت
از گیلاس بنان
آتشی عطر افشان بر افروخت،
با آتشدان باغ
از مرگ
من
سخن گفتم.
***
غبار آلود و خسته
از راه دراز خویش
تابستان پیر
چون فراز آمد
در سایه گاه دیوار
به سنگینی
یله داد
و
کودکان
شادی کنان
گرد بر گردش ایستادند
تا به رسم دیرین
خورجین کهنه را
گره بگشاید
و جیب دامن ایشان را همه
از گوجه سبز و
سیب سرخ و
گردوی تازه بیا کند.
پس
من مرگ خوشتن را رازی کردم و

amir va navid بازدید : 65 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

خوابید آفتاب و جهان خوابید
از برج ِ فار، مرغک ِ دریا، باز
چون مادری به مرگ ِ پسر، نالید.


گرید به زیر ِ چادر ِ شب، خسته
دریا به مرگ ِ بخت ِ من، آهسته.





سر کرده باد ِ سرد، شب آرام است.
از تیره آب ـ در افق ِ تاریک ـ
با قارقار ِ وحشی‌ ِ اردک‌ها
آهنگ ِ شب به گوش ِ من آید; لیک
در ظلمت ِ عبوس ِ لطیف ِ شب
من در پی ِ نوای گُمی هستم.
زین‌رو، به ساحلی که غم‌افزای است
از نغمه‌های دیگر سرمست‌ام.

amir va navid بازدید : 44 چهارشنبه 17 آبان 1391 نظرات (0)


در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
و بر چیزی ، نمیدانم چه ، شاید تکه استخوانی
دمادم تق
و تق منقار می زد باز
و نزدیکش نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
و تنها می خورد هر کس که دارد
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
که در آن موجها شاید یکی نطقی در این معنی که شیریرن است غم
شیرین تر ازکلاغی روی آنتن قار می زد باز

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام یک از مطالب را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 36
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 38
  • بازدید سال : 99
  • بازدید کلی : 5,014