loading...
رنگین کمـــــــــــان
amir va navid بازدید : 170 شنبه 28 بهمن 1391 نظرات (2)

http://s1.picofile.com/file/7659545050/8Behesht_310_Hidden_treasure_.pps.html  گنج نهان     

http://s3.picofile.com/file/7659540749/8Behesht_315_Apples_on_the_other_side_.pps.html دو دوتا

   مرغ همسایه http://s3.p icofile.com/file/7659540749/8Behesht_315_Apples_on_the_other_side_.pps.html

 

amir va navid بازدید : 136 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
http://forums.patoghu.com/thread15899.html سایت اشعار ترجمه شده حافظ ................................................................................................................................................................................................................ http://www.98ia.com/News-file-article-sid-12455.html دانلود رمان ................................................................................................................................................................................................................ http://www.takbook.com/Topics/17-literature-ebook دلنلود کتاب ............................................................................................................................................................................................................... http://www.takbook.com/Topics/17-literature-ebook سایت عالی دانلود کتاب وپاورپوینت .................................................................................................................................................................................................................. http://subject.vcp.ir/ سایت علمی .................................................................................................................................................................................................................. http://www.aparat.com/ سایت اشتراک ویدئو ................................................................................................................................................................................................................. http://ganjoor.net/saadi/divan/ghazals/ سایت غزلیات سعدی ................................................................................................................................................................................................................. توجه:اگر آدرس به صورت لینک باز نشد آن را در قسمت نوار آدرس مرورگر کپی کنید ................................................................................................................................................................................................................. امیررضا
amir va navid بازدید : 79 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
سلام کاربران گرامی در این بخش لینک سایت ها یا دانلود رمان قرار می گیره که امید وارم مفید باشه. امیررضا
amir va navid بازدید : 62 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
That beautiful Shirazi Turk, took control and my heart stole I'll give Samarkand & Bukhara, for her Hindu beauty mole O wine-bearer bring me wine, such wine not found in Heavens By running brooks, in flowery fields, spend your days and stroll Alas, these sweet gypsy clowns, these agitators of our town Took the patience of my heart, like looting Turks take their toll Such unfinished love as ours, the Beloved has no need For the Perfect Beauty, frills and adornments play no role I came to know Joseph's goodness, that daily would increase Even the chaste Mistress succumbed to the love she would extol Whether profane or even cursed, I'll reply only in praise Sweetness of tongue and the lips, even bitterness would enthrall Heed the advice of the wise, make your most endeared goal The fortunate blessed youth, listen to the old wise soul Tell tales of song and wine, seek not secrets of the world None has found and no-one will, knowledge leaves this riddle whole You composed poems and sang, Hafiz, you spent your days well Venus wedded to your songs, in the firmaments' inverted bowl اگر آن ترک شیرازی بـه دسـت آرد دل ما را بـه خال هـندویش بخشم سمرقند و بـخارا را بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافـت کـنار آب رکـن آباد و گلگـشـت مـصـلا را فـغان کاین لولیان شوخ شیرین کار شـهرآشوب چـنان بردند صبر از دل که ترکان خوان یغـما را ز عشـق ناتـمام ما جمال یار مستغنی اسـت بـه آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم کـه عـشـق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را اگر دشـنام فرمایی و گر نـفرین دعا گویم جواب تـلـخ می‌زیبد لـب لعـل شـکرخا را نصیحـت گوش کن جانا که از جان دوست‌تر دارند جوانان سـعادتـمـند پـند پیر دانا را حدیث از مـطرب و می گو و راز دهر کـمـتر جو کـه کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را غزل گفتی و در سفتی بیا و خوش بخوان حافـظ کـه بر نـظـم تو افـشاند فلک عـقد ثریا را
amir va navid بازدید : 59 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
Where is sensible action, & my insanity whence See the difference, it is from where to whence From the church & hypocritical vestments, I take offence Where is the abode of the Magi, & sweet wine whence For dervishes, piety and sensibility make no sense Where is sermon and hymn, & the violin's music whence Upon seeing our friend, our foes put up their defense Where is a dead lantern, & the candle of the sun whence My eye-liner is the dust of your door and fence Where shall I go, tell me, you command me whence Take your focus from your chin to the trap on the path hence Where to O heart, in such hurry you go whence May his memory of union be happy and intense Where are your amorous gestures, & your reproach whence Make not restlessness & insomnia, Hafiz's sentence What is rest, which is patience, and sleep whence صـلاح کار کـجا و مـن خراب کـجا بـبین تـفاوت ره کز کجاست تا به کجا دلـم ز صومعه بگرفت و خرقـه سالوس کـجاسـت دیر مغان و شراب ناب کجا چـه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سـماع وعـظ کـجا نغمـه رباب کجا ز روی دوست دل دشمـنان چـه دریابد چراغ مرده کـجا شمـع آفـتاب کـجا چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کـجا رویم بـفرما از این جـناب کـجا مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کـجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا بـشد کـه یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیسـت صبوری کدام و خواب کـجا
amir va navid بازدید : 70 شنبه 07 بهمن 1391 نظرات (0)
O beautiful wine-bearer, bring forth the cup and put it to my lips Path of love seemed easy at first, what came was many hardships With its perfume, the morning breeze unlocks those beautiful locks The curl of those dark ringlets, many hearts to shreds strips In the house of my Beloved, how can I enjoy the feast Since the church bells call the call that for pilgrimage equips With wine color your robe, one of the old Magi’s best tips Trust in this traveler’s tips, who knows of many paths and trips The dark midnight, fearful waves, and the tempestuous whirlpool How can he know of our state, while ports house his unladen ships I followed my own path of love, and now I am in bad repute How can a secret remain veiled, if from every tongue it drips If His presence you seek, Hafiz, then why yourself eclipse Stick to the One you know, let go of imaginary trips الا یا ایها الـساقی ادر کاسا و ناولـها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها بـه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگـشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افـتاد در دل‌ها مرا در منزل جانان چه امـن عیش چون هر دم جرس فریاد می‌دارد که بربندید مـحـمـل‌ها بـه می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید کـه سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها شـب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کـجا دانـند حال ما سبکـباران ساحـل‌ها همـه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نـهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ مـتی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملـ
amir va navid بازدید : 72 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.

اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید او آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعر به جای نهاده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی تار و مقام‌های موسیقیایی بوده‌است.

 پدر او که علی نام داشت، یکی از سه برادری بود که از اردکان در استان یزد به مشهد نقل مکان کرد و از این رو آنان نام خانوادگیشان را اخوان ثالث به معنی برادران سه‌گانه گذاشتند.

 مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران (خدیجه) اخوان ثالث ازدواج کرد.
در سال ۱۳۳۳ برای دومین بار به اتهام سیاسی زندانی شد.
پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه‌های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته (بازنشانده) شد
در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در چهارم شهریور ماه همان سال از دنیا رفت طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
از او ۴ فرزند به‌جای مانده‌است.

 سبک‌شناسی 

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند.

به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده ـ(تعریف شعر از نظر اخوان: شعر محصول بیتابی انسان در لحظاتی است که در پرتو شعور نبوت قرار می‌گیرد)ـ و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.

اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»

شعرهای اخوان در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.

هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته، مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.

 اخوان ثالث چهل روز پس از بازگشت از خانه فرهنگ آلمان در چهارم شهریور ماه سال ۱۳۶۹ در تهران از دنیا رفت. وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شده‌است.

amir va navid بازدید : 57 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد 


فیهِ مافیهِ (که مقالات مولانا نیز نامیده شده) کتابی است به نثر فارسی اثر مولانا جلال‌الدین محمد بلخی (۶۰۴ - ۶۷۲ ق.) و موضوع آن نقد و تفسیر عرفانی است، و شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولانا در مجالس فراهم آمده‌است. این سخنان توسط مریدان مولانا نوشته می‌شده است. نثر این کتاب ساده و روان است و درون‌مایه‌ای ازمطالب عرفانی دینی واخلاقی دارد.

سه اثر منثور مولوی فیه مافیه، مکتوبات (مکاتیب نیز گفته میشده) و مجالس سبعه هستند. اما از میان این سه اثر منثور، مکتوبات تنها اثری است که به قلم خود مولوی است. فیه مافیه و مجالس، گفته‌ها و آموزه‌هایی است که مولانا بیان می‌کرده و پیروان آن را می‌نوشتند.

فیه مافیه، کتابی است که تدوین آن بعد از وفات مولوی (۶۷۲ ق.) انجام گرفته و طبعا ً نامی هم که بر آن نهاده شده است از مولوی نیست. از همین رو در نسخ قدیم گاه آن را الاسرار الجلالیه و گاه فیه مافیه خوانده‌اند. در ظهریه برخی از نسخه‌های خطی ابیاتی نوشته‌اند که در آنها فیه مافیه به کار رفته است. به گمان بدیع‌الزمان فروزانفر نام این کتاب را از قطعهٔ زیر که در فتوحات مکیه محیی‌الدین بن عربی آمده است، گرفته‌اند:کتاب فیه ما فیه بدیع فی معانیه اذا عایفت ما فیه رایت الدرّیحویه




کتاب فیه مافیه اولین بار با تصحیح انتقادی بدیع‌الزمان فروزانفر در سال ۱۳۳۵ شمسی در تهران منتشر شد. در زبان انگلیسی چند بار ترجمهٔ آن منتشر شده و آرتور آربری آن را با عنوان Discourses of Rumi ترجمه کرده است. تاکستون نیز آن را به نام Sign of The Unseen به انگلیسی برگردانده است. بهتر آن بود که در ترجمهٔ تاکستون نام کتاب به انگلیسی‌زبانان توضیح داده می‌شد. حتی برای فارسی‌زبانان هم معنای فیه مافیه روشن نیست. ترجمهٔ تحت‌اللفظی آن باید «در آن است آنچه در آن است»، یا با تصرف در مصراعی از شعر هاتف اصفهانی «در او هست آنچه هست در او» باشد. شاید مناسب‌تر باشد که به پیروی از آربری فیه مافیه را سخنرانی‌های مولوی بنامیم.  ترجمهٔ فیه مافیه به آلمانی توسط آنه‌ماری شیمل در سال ۱۹۸۸ میلادی به چاپ رسید.

 

amir va navid بازدید : 32 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

شاهنامه، اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های جهان، مهم‌ترین نامهٔ اندیشهٔ سیاسی ایران‌شهری در دورهٔ اسلامی، شاهکار حماسی زبان فارسی و حماسهٔ ملی ایرانیان و نیز بزرگ‌ترین سند هویت ایشان است، چنان که ضیاءالدین ابن اثیر آن را قرآن ایرانیان خوانده‌است.

شاهنامه اثری است منظوم در حدود پنجاه‌هزار بیت در بحر متقارب مثمن محذوف (یا مقصور) (فعولن فعولن فعولن فعل (فعول)). سرایش آن حدود سی‌سال به طول انجامید. فردوسی خود در این باره می‌گوید:

من این نامه فرخ گرفتم به فال                                                    همی رنج بردم به بسیار سال


آخرین ویرایشهای فردوسی در شاهنامه در سالهای ۴۰۰ و ۴۰۱ هجری قمری روی‌داد.

به پیشنهاد بنیاد فردوسی «هزارهٔ سرایش شاهنامه» در یونسکو بر پایهٔ هجری خورشیدی به نام ایران در فهرست رویدادهای علمی، فرهنگی و هنری ۲۰۱۱-۲۰۱۰ در سی و پنجمین کنفرانس عمومی یونسکو به ثبت رسید  و در تاریخ ۳۰ مارس ۲۰۱۰ هزارمین سالگرد پایان سرایش شاهنامه به کوشش بنیاد فردوسی و از سوی ایران و سازمان یونسکو  در تالار کنفرانس عمومی یونسکو با حضور نمایندگان ۱۹۲ کشور عضو جشن گرفته شد.

 موضوع داستانهای شاهنامه:

 شاهنامه شرح احوال، پیروزی‌ها، شکستها، ناکامی‌ها و دلاوری‌های ایرانیان از کهن‌ترین دوران (نخستین پادشاه جهان کیومرث) تا سرنگونی دولت ساسانی به دست تازیان است (در سده هفتم میلادی).

کشمکشهای خارجی ایرانیان با هندیان در شرق، تورانیان در شرق و شمال شرقی، رومیان در غرب و شمال غربی و تازیان در جنوب غربی است.

افزون بر سیر خطی تاریخی ماجرا در شاهنامه داستانهای مستقل پراکنده‌ای نیز وجود دارند که مستقیماً به سیر تاریخی مربوط نمی‌شوند. از آن جمله: داستان زال و رودابه، رستم و سهراب، بیژن و منیژه، بیژن و گرازان (که بخشی از داستان بلند بیژن و منیژه است)، کرم هفتواد و جز اینها برخی از این داستانها به طور خاص چون رستم و اسفندیار و یا رستم و سهراب از شاهکارهای مسلم ادبیات جهان به شمار می‌آیند.

 دودمانهای پادشاهی در شاهنامه 
پیشدادیان
کیانیان
پارتیان
ساسانیان

amir va navid بازدید : 42 شنبه 25 آذر 1391 نظرات (0)

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است.

کسی سربر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس کز گرمگاه سینه می آید برون ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است پس دیگر چه داری چشم

زچشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحای جوان مرد من ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناحوانمردانه سرد است...آی...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی در بگشای!

منم من میهمان هر شبت لولی وش مغموم

منم من سنگ تیپا خورده رنجور

منم دشنام پست آفرینش نغمه ناجور

نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در بگشای دلتنگم

حریفا میزبانا میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست مرگی نیست

صدایی گر شنیدی صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگذارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد سحر شد بامداد آمد

فریبت می دهد برآسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر درها بسته سرها در گریبان دستها پنهان

نفس ها ابر دل ها خسته و غمگین

درختان اسکلت های بلور آجین

زمین دلمرده سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهروماه

.

.

زمستان است.....

amir va navid بازدید : 65 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (1)

ظامی



الیاس بن یوسف بن زکی معروف به نظامی مادرش کُرد نژاد که در جوانی از دنیا رفت.نظامی در گنجه به دنیا آمد،گنجه در آن روزگار ،با وجود بی سامانی ها و پریشانی های حاصل از کشمکش ها،کانون و مهد بزرگ شعر فارسی بود.گرچه «شروان» به سبب وجود شاعرانی چون خاقانی ،فلکی و مجیر پرآوازه بود گنجه نیز از شعر شاعرانی چون ابوالعلاء گنجوی و مهستی گنجوی نامور گشته بود اما آوازة نظامی همه را تحت الشعاع خود گرفت.

یان ریپکا نظامی شناس بزرگ چک در تاریخ ادبیات ایران صفحه 330 می گوید:

نظامی درخشان ترین سرایندة داستان های عشقی است که آذربایجان به ادبیات و تمام جهان تقدم داشته است؛ سخنوری که گذشت روزگاران تازگی و قدرت تأثیر کلامش را نتوانسته کهنه بگرداند...

.


amir va navid بازدید : 48 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

زندگی نامه شهریار شاعر

زندگی نامه شهریار شاعر
زندگی نامه شهریار شاعر


 

 
نام: سیدمحمدحسین بهجت شهریار تبریزی
نام پدر: حاج میراقا خشکنابی
تخلص: شهریار
تولد و وفات: (۱۲۸۵ - ۱۳۶۷) شمسی
محل تولد: ایران - آذربایجان‌شرقی - تبریز
شهرت علمی و فرهنگی: شاعر
سید محمدحسین بهجت تبریزی (۱۲۸۵ تا ۲۷ شهریور ۱۳۶۷) متخلص به شهریار (قبل از آن بهجت) شاعر ایرانی بود که شعرهایی به زبان‌های فارسی و ترکی آذربایجانی داشت. از شعرهای معروف او می‌توان از «علی ای همای رحمت» و «آمدی جانم به قربانت» به فارسی و «حیدر بابایه سلام» (به معنی سلام بر حیدر بابا) به ترکی آذربایجانی اشاره کرد.

شهریار پس از انقلاب ایران، شعرهایی نیز در مدح نظام جمهوری اسلامی و مسئولین آن، از جمله آیت‌الله خمینی و آیت‌الله خامنه‌ای و نیز اکبر هاشمی رفسنجانی (انتشار پس از مرگ شهریار)، داشته است.
 

 

amir va navid بازدید : 51 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)
سهراب سپهری
  

تصویر



سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت.

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است:

در عالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود


مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت.

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید.

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود.

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت:

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان
نکردم هیچ یادی از دبستان
ز درد دل شب و روزم گرفتار
ندارم من دمی از درد آرام


در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند.

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند.

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت.

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد.

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود.

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند.

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر".

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد.

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را- که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود- بیشتر دید.

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند.

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند.

تصویر



شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند.

"صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است.

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد.

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد.

amir va navid بازدید : 65 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

زندگینامه نویسنده بزرگ ابوالفضل بیهقی

زندگینامه نویسنده بزرگ ابوالفضل بیهقی

زندگی نامه مشاهیر

 ابوالفضل بیهقی

 

تاریخ تولد :  ............385 قمری   

تاریخ  درگذشت : .....479  قمری 

توضیحات -  آرامگاه : 
 

   بیوگرافی و زندگینامه


 
 به سال 385 ه. ق در ده حارث آباد بیهق(سبزوار قدیم) کودکی به جهان آمد که نامش را ابوالفضل محمد نهادند. پدر که حسین نامیده می‏شد، کودک را به سالهای نخستین در قصبه بیهق و سپس، در شهر نیشابور به دانش‏اندوزی گماشت. ابوالفضل که از دریافت و هوشمندی ویژه‏ای برخوردار بود و به کار نویسندگی عشق می‏ورزید، در جوانی از نشابور به غزنین رفته (حدود 412 هـ.ق)، جذب کار دیوانی گردید و با شایستگی و استعدادی که داشت به زودی به دستیاری خواجه ابونصر مشکان گزیده شد که صاحب دیوان رسالت محمود غزنوی بود و خود از دبیران نام ‏آور روزگار. این استاد تا هنگام مرگ لحظه ‏ای بیهقی را از خود جدا نساخت و چندان گرامی و نزدیکش می‏داشت که حتی نهفته ‏ترین اسرار دستگاه غزنویان را نیز با وی در میان می‏نهاد، و این خود بعدها کارمایه گرانبهایی برای تاریخ بیهقی گردید، چنانکه رویدادهایی را که خود شاهد و ناظر نبوده از قول استاد فرزانه خویش نقل کرده که پیوسته «در میان کار» بوده است و در درستی و خرد بی‏همتا.
 
پس از محمود، بیهقی در پادشاهی کوتاه مدت امیر محمد (پسر کهتر محمود) دبیر دیوان رسالت بود و شاهد دولت مستعجل وی؛ و آنگاه که ستاره اقبال مسعود درخشیدن گرفت، نظاره ‏گر لحظه به لحظه اوج و فرود زندگانی او بود، و هم از این تماشای عبرت انگیز است که تاریخ خویش را چونان روزشمار زندگی این پادشاه و آیینه تمام نمای دوران وی فراهم آورده است. پس از در گذشت بونصر مشکان (431 هـ.ق) سلطان مسعود، بیهقی را برای جانشین استاد از هر جهت شایسته ولی«سخت جوان» دانسته ــ هر چند که وی در این هنگام چهل و شش ساله بوده است ـــ از این رو بو سهل زوزنی سالخورده را جایگزین آن آزادمرد کرد و بیهقی را بر شغل پیشین نگاه داشت. ناخشنودی بیهقی از همکاری با این رئیس بدنهاد، در کتاب وی منعکس است، تا آنجا که تصمیم به استعفا گرفته است، ولی سلطان مسعود او را به پشتیبانی خود دلگرم کرده و به ادامه کار واداشته است.
 
پس از کشته شدن مسعود (432 هـ.ق) بیهقی همچون میراثی گرانبها، پیرایه دستگاه پادشاهی فرزند وی (مودود) گردید، و پس از آنکه نوبت فرمانروایی به عبدالرشید ـ پسر دیگری از محمود غزنوی ـ رسید، بیهقی چندان در کوره روزگار گداخته شده بود که در خور شغل خطیر صاحبدیوانی رسالت گردد. اما دیری نپایید که در اثر مخالفت و سخن چینی‏های غلام فرومایه ولی کشیده‏ ای از آن سلطان، از کار بر کنار گردید، و سلطان دست این غلام را در بازداشت بیهقی و غارت خانه وی باز گذارد. بیهقی سر گذشت دردناک این دوره از زندگی خود را در تاریخ مفصل خود آورده بوده است که این بخش از نوشته ‏های وی جزو قسمتهای از دست رفته کتاب است، ولی خوشبختانه عوفی در فصل نوزدهم از باب سوم «جوامع الحکایات» این داستان را نقل {به معنا} کرده است: 
 
 هنگامی که سلطان عبدالرشید غزنوی، به دست غلامی از غلامان شورشی (طغرل کافر نعمت) کشته شد (444 هـ.ق) با دگرگون شدن اوضاع، بیهقی از زندان رهایی یافت، ولی با آنکه زمان چیرگی غلام به حکومت رسیده، پنجاه روزی بیش نپاییده و به قول صاحب «تاریخ بیهق» بار دیگر «ملکبا محمودیان افتاد»، بیهقی دیگر به پذیرفتن شغل و مقام درباری گردن ننهاد و کنج عافیت گزید و گوشه‏ گیری اختیار کرد.
 
 
زمان تألیف کتاب :  
 
 
بیهقی که دیگر به روزگار پیری و فرسودگی رسیده و در زندگی خود و پیرامونیان خویش فراز و نشیبهای بسیار دیده بود، زمان را برای گردآوری و تنظیم یادداشتهای خود مناسب یافته و از سال 448 هـ .ق به تألیف تاریخ پردازش خود پرداخت و به سال 451 این کار را به انجام رسانید، یعنی اندکی پس از درگذشت فرخزاد بن مسعود و آغاز پادشاهی سلطان ابراهیم بن مسعود(جلـ 451، ف 492).
 
 
مرگ بیهقی : 
 
 
 
بیهقی هشتاد و پنج سال زیسته و به تصریح ابوالحسن بیهقی در«تاریخ بیهق» به سال 470 هـ.ق در گذشته است و به این ترتیب نوزده سال پس از اتمام تاریخ خویش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازه ای در زمینه کار خود دسترسی می‏یافته، آن را به متن کتاب می‏افزوده است.
 
 
نام کتاب :
 
 
کتابی که امروز به نام «تاریخ بیهقی» می‏شناسیم، در آغاز «تاریخ ناصری» خوانده می‏شده است به دو احتمال: نخست به اعتبار لقب سبکتگین(پدر محمود غزنوی) که ناصرالدین است و این کتاب تاریخ خاندان و فرزندان و فرزندزادگان وی بوده، و دیگر لقب سلطان مسعود که «ناصرالدین الله» بوده است. به هر حال کتاب به نامهای دیگری نیز نامیده می‏شده، از این قرار:
 
تاریخ آل ناصر، تاریخ آل سبکتگین، جامع التواریخ، جامع فی تاریخ سبکتگین و سرانجام تاریخ بیهقی، که گویا بر اثر بی‏ توجهی به نام اصلی آن (تاریخ ناصری) به این نامها شهرت پیدا کرده بوده است. بخش موجود تاریخ بیهقی را «تاریخ مسعودی» نیز می‏خوانند از جهت آنکه تنها رویدادهای دوره پادشاهی مسعود را در بر دارد.

amir va navid بازدید : 48 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

 

زندگینامه حافظ

زندگینامه حافظ


زندگینامه حافظ

شمس الدین محمد ملقب به لسان الغیب غزلسرای بزرگ و نامی ایران در قرن 8 میزیست. تاریخ دقیق ولادت حافظ مشخص نیست شاید حدود سال 727 . گویند پدر حافظ بهاالدین بازرگانی اصفهانی بوده كه در كازرون با زنی از آن محل ازدواج كرده و خیلی زود در ایام كودكی شمس الدین محمد از دنیا رفت. پس از آن حافظ با مادرش زندگی سختی را در پیش گرفت و برای كسب نان به كارهای سخت و توانفرسا پرداخت و به سختی به تحصیل علوم پرداخت و در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود حضور یافت.و چون در ایام جوانی حافظ قرآن بود حافظ تلخص كرد.

دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.

دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.

حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.

پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:

راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی ----- خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود

دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ ----- که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود


 

amir va navid بازدید : 33 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

چندان که هیاهوی سبز بهاری دیگر
از فرا سوی هفته ها به گوش آمد،
با برف کهنه
که می رفت
از مرگ
من
سخن گفتم.
و چندان که
قافله در رسید و بار افکند
و به هر کجا
بر دشت
از گیلاس بنان
آتشی عطر افشان بر افروخت،
با آتشدان باغ
از مرگ
من
سخن گفتم.
***
غبار آلود و خسته
از راه دراز خویش
تابستان پیر
چون فراز آمد
در سایه گاه دیوار
به سنگینی
یله داد
و
کودکان
شادی کنان
گرد بر گردش ایستادند
تا به رسم دیرین
خورجین کهنه را
گره بگشاید
و جیب دامن ایشان را همه
از گوجه سبز و
سیب سرخ و
گردوی تازه بیا کند.
پس
من مرگ خوشتن را رازی کردم و

amir va navid بازدید : 34 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

اي مسافر !اي جدا ناشدني !گامت را آرام تر بردار ! از برم آرام تر بگذر ! تا به کام دل ببينمت .

بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم .

آه ! که نميداني ... سفرت روح مرا به دو نيم مي کند ...

و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد ...

بگذار بدرقه کنم واپسين لبخندت را و آخرين نگاه فريبنده ات را .

مسافر من ! آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش .

با من سخني بگو . مگذار يکباره از پا در افتم ...

فراق صاعقه وار را بر نمي تابم ... جدايي را لحظه لحظه به من بياموز... آرام تر بگذر ... وداع طوفان مي آفريند...

اگر فرياد رعد را در طوفان وداع نمي شنوي ؟!

باران هنگام طوفان را که مي بيني ! آري باران اشک بي طاقتم را که مي نگري ... من چه کنم ؟

تو پرواز مي کني و من پايم به زمين بسته است ... اي پرنده !

دست خدا به همراهت ... اما نمي داني ... نمي داني که بي تو به جاي خون اشک در رگهايم جاريست ... از خود تهي شده ام ... نمي دانم زمانی که باز گردي مرا خواهي ديد ؟؟؟

 

amir va navid بازدید : 65 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

خوابید آفتاب و جهان خوابید
از برج ِ فار، مرغک ِ دریا، باز
چون مادری به مرگ ِ پسر، نالید.


گرید به زیر ِ چادر ِ شب، خسته
دریا به مرگ ِ بخت ِ من، آهسته.





سر کرده باد ِ سرد، شب آرام است.
از تیره آب ـ در افق ِ تاریک ـ
با قارقار ِ وحشی‌ ِ اردک‌ها
آهنگ ِ شب به گوش ِ من آید; لیک
در ظلمت ِ عبوس ِ لطیف ِ شب
من در پی ِ نوای گُمی هستم.
زین‌رو، به ساحلی که غم‌افزای است
از نغمه‌های دیگر سرمست‌ام.

amir va navid بازدید : 44 چهارشنبه 17 آبان 1391 نظرات (0)


در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم
کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
و بر چیزی ، نمیدانم چه ، شاید تکه استخوانی
دمادم تق
و تق منقار می زد باز
و نزدیکش نمی دانم چرا ، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
و تنها می خورد هر کس که دارد
در آن لحظه از آن آنتن چه امواجی گذر می کرد
که در آن موجها شاید یکی نطقی در این معنی که شیریرن است غم
شیرین تر ازکلاغی روی آنتن قار می زد باز

amir va navid بازدید : 52 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

زندگی نامه سعدی

 سعدی

شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی

یكی از بزرگترین شعرای ایران است كه بعد از فردوسی آسمان زیبای ادبیات فارسی را با نور خود روشن ساخت و او نه تنها یكی از بزرگترین شعرای ایران بلكه یكی از بزرگترین سخنوران جهان می باشد . ولادت سعدی در سالهای اول سده هفتم هجری حدودا در سال 606 ه.ق در شهر شیراز میباشد .

خانواده اش از عالمان دین بودند و پدرش از كاركنان دربار اتابك بوده كه سعدی نیز از همان دوران كودكی تحت تعلیم و تربیت پدرش قرار گرفت ولی در همان دوران كودكی پدرش را از دست داد و تحت تكفل جد مادری خود قرار گرفت .او مقدمات علوم شرعی و ادبی را در شیراز آموخت و سپس در دوران جوانی به بغداد رفت كه این سفرآغاز سفرهای طولانی سعدی بود .او در بغداد در مدرسه نظامیه مشغول به تحصیل شد كه در همین شهر بود كه به محضر درس جمال الدین ابوالفرج عبدالرحمن محتسب رسید و از او به عنوان مربی و شیخ یاد می كند . پس از چند سال كه او در بغداد به تحصیل مشغول بود شروع به سفرهای طولانی خود كرد كه از حجاز گرفته تا روم و بارها با پای پیاده به حج رفت . سعدی سفرهای خود را تقریبا در سال 620-621 آغاز و حدود سال 655 با بازگشت به شیراز به اتمام رساند كه البته درخصوص كشورهایی كه شیخ به آنجا سفر كرده علاوه بر عراق ،شام ، حجاز كه كاملا درست بوده ،‌هندوستان ،‌غزنین ، تركستان و آذربایجان و بیت المقدس و یمن و آفریقای شمالی كه ذكر كرده اند و اكثر این مطالب را از گفته های خود شیخ استنباط نموده اند ولیكن بنا بر نظر بسیاری از محققین به درستی آن نمی توان اطمینان كرد بخصوص اینكه بعضی از آن گفته ها با شواهد تاریخی و دلایل عقلی سازگار نیست . شیخ شیراز دوستی محكمی با دو برادر معروف به صاحب دیوان یعنی شمس الدین محمد و علاء الدین عطا ملك جوینی وزرای دانشمند مغول داشته و آن طور كه از سخنان شیخ معلوم است او به تصوف و عرفان اعتقاد داشته و شاید در سلسله متصوفه داخل شده وهم چنین گفته اند كه محلی كه امروز مقبره او می باشد خانقاهش بوده است

amir va navid بازدید : 41 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

زندگی نامه مولوی

محلمولد مولانا شهر بلخ است و ولادتش در ششم ربيع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولاناءروم همان طول اقامت وی در شهر قونيه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده ليکن خود وی همواره خويش را از مردم خراسان شمرده و اهل شهر خود را دوست می داشته و از ياد آنان فارغ نبوده است.

 

amir va navid بازدید : 25 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس ایرانی و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می‏شد و از همین روی، خانواده‏اش هرگز نتوانست برای مدتی طولانی جایی ماندگار شود. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ به سبب فعالیت‏های سیاسی، پایانِ همان تحصیلات نامرتب را رقم می‏زند.شهرت اصلی شاملو به خاطر نوآوری در شعر معاصر فارسی و سرودن گونه‏ای شعر است که با نام شعر سپید یا شعر شاملویییا شعر منثور شناخته می‏شود. شاملو در سال ۱۳۲۵ با نیما یوشیج ملاقات کرد و تحت تاثیر او به شعر نیمایی روی آورد، اما برای نخستین‏ بار در شعر «تا شکوفه‏ی سرخ یک پیراهن» که در سال ۱۳۲۹ با نام «شعر سفید غفران» منتشر شد وزن را رها کرد و به صورت پیشرو سبک نویی را در شعر معاصر فارسی شکل داد. شاملو علاوه بر شعر، فعالیت‌های مطبوعاتی، پژوهش و ترجمه‏ی شناخته‌شده‌ای دارد. مجموعه‏ی کتاب کوچه او بزرگ‌ترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامه مردم ایران می‌باشد. آثار وی به زبان‌های: سوئدی، انگلیسی، ژاپنی، فرانسوی، اسپانیایی، آلمانی، روسی، ارمنی، هلندی، رومانیایی، فنلاندی، کردی و ترکی∗ ترجمه شده‌است. شاملو از سال ۱۳۳۱ به مدت دو سال،‏ مشاور فرهنگی سفارت‏ مجارستان بود.

«نخستین شب شعر بزرگ ایران» در سال ۱۳۴۷، از سوی وابسته‏ فرهنگی سفارت آلمان در تهران‏ برای احمد شاملو ترتیب داده‏ شد. احمد شاملو پس از تحمل سال‏ها رنج و بیماری، در تاریخ ۲ مرداد ۱۳۷۹ درگذشت و پیکرش در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده است. عشق، آزادی و انسان‏گرایی، از ویژگی‏های آشکار سروده‏های شاملو هستند.

برای خواندن مطلب کامل به لینک زیر مراجعه فرمایید:

 http://fa.wikipedia.org/wiki/ احمد_شاملو

amir va navid بازدید : 47 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

سلام 

کاربران عزیزی که قصد و تمایل به نویسندگی دارید می توانید مطلبی کوتاه ادبی را نوشته و به پست الکترونیکی  انتهای صفحه ای-میل کنید .پس از 3 هفته مطلب برگزیده در صفحه ی اصلی نمایش داده خواهد شد و در سایر سایت ها انتشار خواهد یافت .(دقت کنید که مو ضوع آزاد است )

 

 

 

 

amirreza.zirakpoor@gmail.com 

amir va navid بازدید : 37 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

پروین اعتصامی زاده ۲۵ اسفند ۱۲۸۵ ۱۷ مارس ۱۹۰۷در تبریز، درگذشت ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ ۴ آوریل ۱۹۴۱ فرزند یوسف اعتصامی (اعتصام‌الملک آشتیانی) فرزند میرزا ابراهیم آشتیانی فرزند ملا حسن فرزند ملا عبدالله فرزند ملا محمد فرزند ملا عبدالعظیم آشتیانی می باشد. مادرش اختر فتوحی (درگذشتهٔ ۱۳۵۲) فرزند میرزا عبدالحسین ملقب به مُقدّم العِداله و متخلص به "شوری"از واپسین شاعران دوره قاجار، اهل تبریز وآذربایجانی بود.وی تنها دختر خانواده بود و چهار برادر داشت.نام اصلی او "رخشنده" است.

یوسف اعتصامی، پدر پروین نویسنده و مترجم بود.  وی در آن زمان ماهنامه ادبی «بهار» را منتشر می کرد.

او در سال ۱۲۹۱ به همراه خانواده‌اش از تبریز به تهران مهاجرت کرد؛ به همین خاطر پروین از کودکی با مشروطه‌خواهان و چهره‌های فرهنگی آشنا شد و ادبیات را در کنار پدر و از استادانی چون دهخدا و ملک الشعرای بهار آموخت. در دوران کودکی، زبان‌های فارسی و عربی را زیر نظر معلمان خصوصی در منزل آموخت. وی به مدرسه آمریکایی IRAN BETHEL (ایران کلیسا) می رفت و در سال ۱۳۰۳ تحصیلاتش را در آنجا به اتمام رسانید. سپس مدتی در همان مدرسه به تدریس زبان و ادبیات انگلیسی پرداخت.

پروین در نوزده تیر ماه ۱۳۱۳ با پسر عموی پدرش «فضل الله همایون فال» ازدواج کرد و چهار ماه پس از عقد ازدواج به کرمانشاه به خانه شوهر رفت. شوهر پروین از افسران شهربانی و هنگام وصلت با او رئیس شهربانی در کرمانشاه بود. اخلاق نظامی او با روح لطیف و آزاده پروین مغایرت داشت. او که در خانه‌ای سرشار از مظاهر معنوی و ادبی و به دور از هر گونه آلودگی پرورش یافته بود پس از ازدواج ناگهان به خانه‌ای وارد شد که یک دم از بساط عیش و نوش خالی نبود و طبیعی است همراهی این دو طبع مخالف نمی‌توانست دوام یابد و سرانجام این ازدواج ناهمگون به جدایی کشید و پروین پس از دو ماه و نیم اقامت در خانه شوهر با گذشتن از مهریه اش در مرداد ماه ۱۳۱۴ طلاق گرفت.با این همه او تلخی شکست را با خونسردی و متانت شگفت آوری تحمل کرد و تا پایان عمر از آن سخنی بر زبان نیاورد و شکایتی ننمود. در سالهای ۱۳۱۵ و ۱۳۱۶ در زمان ریاست دکتر عیسی صدیق بر دانشسرای عالی، پروین به عنوان مدیر کتابخانهٔ آن، مشغول به کار شد..او ۳۵ سال داشت که درگذشت.

 پروین به تشویق ملک‌الشعرای بهار در سال ۱۳۱۵ دیوان خود را توسط چاپخانه مجلس منتشر کرد[۷]، ولی مرگ پدرش در دی ماه ۱۳۱۶ در سن ۶۳ سالگی، ضربه هولناک دیگری به روح حساس او وارد کرد که عمق آن را در مرثیه‌ای که در سوگ پدر سروده‌است، به خوبی می‌توان احساس کرد:

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل              تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من


پروین اعتصامی عاقبت در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۲۰ در سن ۳۵ سالگی بر اثر ابتلا به بیماری حصبه در تهران درگذشت و در حرم فاطمه معصومه در قم در مقبرهٔ خانوادگی به خاک سپرده شد.یکی از معروف‌ترین آثار او که هم اکنون در کتاب فارسی قرار دارد شعر بلبل و مور است. روین برای سنگ مزار خود نیز قطعه اندوهباری سروده که هم اکنون بر لوح نماینده مرقدش حک شده است.

اینکه خاک سیهش بالین است                 اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی ز ایام ندید                      هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز                         سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند                     دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست              سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد                       هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا                            برسی آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد                         چون بدین نقطه رسید مسکین است
اندر آنجا که قضا حمله کند                         چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن و پنهان کردن                          دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آنکس که در این محنت گاه                      خاطری را سبب تسکین است

 

amir va navid بازدید : 69 شنبه 06 آبان 1391 نظرات (0)

ادب یا ادبیات ، عبارت است از آن‏گونه سخنانی که از حدّ سخنان عادی، برتر و والاتر بوده است و مردم، آن سخنان را در میان خود، ضبط و نقل کرده‏اند و از خواندن و شنیدن آنها دگرگون گشته و احساس غم، شادی یا لذّت کرده‏اند.در باور همگانی ادبیات یک تیره یا ملت برای نمونه مجموعه متن‌هایی است که آثار ماندگار و برجسته پیشینیان آن تیره و ملت را تشکیل می‌دهند. یکی از طبقه‌بندی‌های مشهور و پرکاربرد متن‌های ادبی، طبقه‌بندی دوگانه‌ایست که بر اساس آن متن‌ها به دو گونه‏ی اصلی شعر و نثر تقسیم می‌شوند. این طبقه‌بندی سنت دیرینه‌ای در زبان فارسی و ادبیات جهان دارد. سخنوران و فیلسوفان از دیرباز در پی پررنگ کردن خط ظریف میان این دو و ارایه تعریفی فراگیر و تمیزدهنده از شعر و نثر بوده‌اند.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    کدام یک از مطالب را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 24
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 26
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 31
  • بازدید ماه : 28
  • بازدید سال : 89
  • بازدید کلی : 5,004